کد مطلب:77657 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

خطبه 173-درباره طلحه











و من كلام له علیه السلام فی معنی طلحه بن عبیدالله

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در بیان مقصود طلحه پسر عبیدالله از مطالبه ی خون عثمان:

«قد كنت و ما اهدد بالحرب و لا ارهب بالضرب و انا علی ما وعدنی ربی من النصر. و الله ما استعجل متجردا للطلب بدم عثمان الا خوفا من ان یطالب بدمه لانه مظنته و لم یكن فی القوم احرص علیه منه، فاراد ان یغالط بما اجلب فیه لیلتبس الامر و یقع الشك.»

یعنی به تحقیق كه بودم من و حال آنكه ترسانیده نشده بودم به جنگ و بیم داده نشده بودم به زدن شمشیر و نیزه و حال آنكه ثابتم بر چیزی كه وعده داده است مرا پروردگار من از نصرت و فتح و یاد كرده است در قرآن كه (و كان حقا علینا نصر المومنین)[1] یعنی و باشد ثابت و لازم بر ما نصرت و یاری كردن مومنان و به خدا سوگند كه استعجال نكرد طلحه در حالتی كه برهنه كننده ی اسلحه بود از برای طلب كردن خون عثمان، مگر از جهت ترسیدن از اینكه طلب كرده شود از او خون عثمان را، از جهت اینكه او جای گمان طلب خون از او بود و نبود در میان قوم كسی حریصتر از او بر قتل عثمان، پس اراده كرد كه به غلط اندازد مردم را به سبب چیزی كه كشانیده و جمع كرد مردم را در آن كه طلب خون عثمان باشد، تا اینكه مشتبه كند كار خود را و حاصل شود شك از برای مردم در كار او.

«و والله ما صنع فی امر عثمان واحده من ثلاث، لئن كان ابن عفان ظالما، كما كان یزعم، لقد كان ینبغی له ان یوازر قاتلیه او ینابذ ناصریه و لئن كان مظلوما لقد كان ینبغی له ان یكون

[صفحه 758]

من المنهنهین عنه و المعذرین فیه و لئن كان فی شك من الخصلتین لقد كان ینبغی له ان یعتزله و یركد جانبا و یدع الناس معه، فما فعل واحده الثلاث و جاء بامر لم یعرف بابه و لم تسلم معاذیره.»

یعنی و سوگند به خدا كه نكرد طلحه در كار عثمان یكی از سه كار را: كه اگر بود پسر عفان ظالم و جائر بر خلق، چنانكه طلحه گمان می كرد، هر آینه بود سزاوار از برای او اینكه اعانت كند كشندگان او را از كشتن او، یا اینكه دشمنی كند با یاوران او و اگر بود عثمان مظلوم و ستم رسیده، هر آینه بود سزاوار از برای طلحه اینكه باشد از بازدارندگان كشتن او و عذرخواهان از جانب او پیش مردم در حین حیات او و اگر بود طلحه در شك و اشتباه در این دو خصلت عثمان، هر آینه بود سزاوار از برای او اینكه گوشه گیرد از او و بایستد در یك طرفی و واگذارد مردم را با عثمان. پس نكرد طلحه یكی از این سه كار را و پیش گرفت كاری را كه معلوم نیست دروازه ی داخل شدن آن كار و سالم و صحیح نیست عذرهای او در انكار.[2].

[صفحه 759]


صفحه 758، 759.








    1. الروم / 47.
    2. اصل و ن: در آن كار.